عوض کردن شغل به آن سختی که برخی از افراد میگویند نیست، به ویژه اگر منابع اطلاعاتی لازم را برای تصمیمگیری بهتر در اختیار داشته باشید. شرایط فعلی دنیای فناوری، موقعیتی عالی به وجود آورده است تا بسیاری از طراحان وب شغل خود را به طراح تجربه کاربری تغییر دهند.
براساس آماری که وبسایت PayScale منتشر کرده است، میانگین درآمد سالیانه طراحان وب در کشور آمریکا ۴۶ هزار دلار است در حالی که این مقدار برای طراحان تجربه کاربری به مقدار قابل توجه ۷۴ هزار دلار افزایش پیدا میکند. از طرف دیگر، فرصتهای شغلی برای طراحی تجربه کاربری بیش از گذشته است به نحوی که CNN گزارش میدهد که در طول ده سال آینده تنها در آمریکا ۳,۴۲۶,۰۰۰ فرصت شغلی برای طراحی UX فراهم خواهد شد.
طراحی UX یک کار معنابخش است، نه تنها به این خاطر که روی تمامی جوانب داخلی و خارجی یک محصول کار میکند، بلکه، طبق آن چیزی که سایت DMI نشان میدهد، طراح تاثیر قابل توجهی روی کسب و کارها دارد به نحوی که شاخص S&P (Standard and Poor’s index) در کسب و کارهایی که از طراحی UX استفاده میکنند تا ۲۲۸ درصد افزایش پیدا میکند.
پس این سوال شکل میگیرد که از چه منابعی استفاده کنید که به شما در تغییر حرفهتان از طراحی وب به طراحی UX کمک کنند؟ باید بگوییم یکی از آن منابع مطلب زیر است، پس با ما همراه شوید.
تجربه کاربری و طراحی تجربه کاربری چیست؟
به عنوان مقدمه اجازه دهید بگوییم منظور ما از «تجربه کاربری» چیست. محصولات برای خود کاربرانی دارند و در تعریف ساده تجربه کاربری (UX) تجربهای است که یک کاربر به دنبال استفاده از یک محصول خاص به دست میآورد.
طراحی UX هنر طراحی محصولات است تا به بهترین شکل ممکن تجربه کاربری را رقم بزند. اگر این توضیح کلی به نظر میآید، علت آن به این قضیه بر میگردد که خود طراحی UX یک مفهوم واقعاً گسترده و وسیع است. ایجاد بهترین تجربه کاربری به معنای داشتن آگاهی از روانشناسی، طراحی تعاملی، تحقیق کاربری و بسیاری از حوزههای علمی دیگر است اما در راس تمامی آنها فرآیند حل مشکل تکراری قرار میگیرد که در ادامه مطلب به آن میرسیم.
تجربه کاربری را میتوانیم به سه بخش تقسیم کنیم: ظاهر، احساس و کاربردپذیری.
ظاهر یک محصول در مورد استفاده از عناصر بصری برای ایجاد یک حس هارمونی و هماهنگی با ارزشهای کاربر است و در نتیجه باعث ایجاد اعتبار و اعتماد در پیش کاربر میشود. ظاهر به معنای ایجاد محصولی است که نه تنها زیبا است بلکه این ظاهر شایسته به نظر میرسد.
از طرف دیگر احساس تا جای ممکن در مورد ایجاد یک تجربه خوشایند و لذتبخش در زمان استفاده از محصول است. چنین حسی به دنبال شکل دادن یک تعامل بین کاربر و محصول به وجود میآید و همچنین واکنشهایی است که افراد در زمان استفاده از محصول (و بعد از آن) از خود نشان میدهند.
مورد آخر کاربردپذیری است که بنیاد تجربه کاربری را تشکیل میدهد. بخواهیم ساده بگوییم، اگر یک محصول مفید نباشد، اما از نظر زیبایی مطلوب باشد، نمیتواند سرنوشت خود را را از نابودی نجات دهد و تنها احساسی که در کاربر شکل میگیرد خشم و رنجش است. در حالت ایدهآل، محصولات باید براساس نیازهای کاربر سفارشی شوند و به یک شکل قابل پیشبینی عملکرد و مفید بودن خود را نشان دهند.
منبع: Interaction Design Foundation (IDF)
طراحی وب و طراحی تجربه کاربری چه وجه اشتراکی دارند؟
عنوان شغلی «طراح وب» تعاریف متعددی دارد و در واقع کاری که یک طراح وب انجام میدهد تا حدی زیادی وابسته به نیازهای پروژه یا مشتری است. برخی از طراحان وب به سادگی طرحهای بصری یا نمونههای اولیه تعاملی با دقت بالایی از یک وبسایت ایجاد میکنند و مراحل برنامهنویسی و کدنویسی وبسایت را به عهده توسعهدهندگان سمت کاربر (front- end) و سمت سرور (back–end)؛ بخشی که کاربر نمیبیند و هسته سایت محسوب میشود، میگذارند.
گرچه، اکثریت طراحان وب در هر دو مراحل توسعه فرانتاند و بکاند وبسایت درگیر میشوند. اما برخی از طراحان وب تا حدی تحقیق کاربری را انجام میدهند و آن را به عنوان بخشی از شغل خود محک میزنند (و اگر شما جزو این دسته از افراد هستید تقریبا برای ورود به دنیای طراحی UX آماده شدهاید).
بعضی از کارهایی که از عهده طراح وب بر میآید و همچنین در طراحی UX پیدا میشود به شرح زیر هستند.
حل مشکل
طراحان وب برای مشتریان خود به دنبال حل مشکل میگردند، به همین شکل طراحان UX به دنبال راهحل مشکلات کاربران خود هستند. طراحان وب از یک فرآیند حل مشکل استفاده میکنند یعنی: ابتدا آنها مشکلی که مشتریانشان دارند را متوجه میشوند، سپس به شکل طراحی وب برای آنها راهحلی در اختیارشان قرار میدهند و سپس در مرحله بعد به بخش توسعه میرسند و قبل از بارگذاری وبسایت آن را محک میزنند. آنها پس از راهاندازی وبسایت اغلب اوقات سایت را بیشتر محک میزنند، بازخورد کاربران را به دست میآورند و سپس طراحی را با توجه به آن تکرار میکنند.
این فرآیند حل مشکل مشابه با فرآیند طراحی UX است. طراحان تجربه کاربری با تحقیق کاربری شروع میکنند، الزاما کاری که به واسطه آن بتوانند کاربران بالقوه یک محصول را بشناسند و متوجه شوند چه مشکلاتی دارند، چطور این مشکلات باید رفع شود و چطور کاری کرد که کاربران آن راهحل را بخواهند یا به آن نیاز داشته باشند.
تحقیق کاربری اغلب اوقات از طریق مصاحبه با کاربران، مشاهده رفتار کاربران، مطالعات آماری، آمادهسازی داستانهای کاربری و شخصیتها و غیره انجام میشود. بنابراین، طراحان تجربه کاربری یک راهحلی طراحی به وجود خواهند آورد که نیازهای مهم کاربر را رفع میکند و اغلب اوقات نمونه اولیه را در اختیار کاربران قرار میدهند تا کاربردپذیری و اعتبار آن را محک بزنند. پس از این که محصول رونمایی شد، طراحان تجربه کاربری بازخوردهای بیشتر کاربران را دریافت میکنند و از آن در یک مرحله تحقیق کاربری جدید استفاده میکنند و بنابراین فرآیند حل مشکل دو مرتبه شروع میشود.
اگر در گذشته به عنوان بخشی از شغل خود به عنوان طراح وب تحقیق کاربری را انجام دادهاید، از تجربیات آن در زمان تغییر شکل به طراح UX استفاده زیادی خواهید کرد. اگر چنین تجربهای را ندارید، نیازی به نگرانی نیست چون فرصتهای متعددی برای یادگیری بهترین راهها برای انجام تحقیق کاربری وجود دارد.
طراحی احساس گرا
طراحان وب در زمان طراحی وبسایتها اغلب اوقات از تایپوگرافی، رنگ و لایهبندی برای شکل دادن احساسات کاربران استفاده میکنند. به عنوان مثال با استفاده از رنگهای تیرهتر و فونتهای سریف (serif) میتوان یک نوع حس اعتبار به وجود آورد، به همین شکل با استفاده از تصاویر رنگی و تایپوگرافی شاد میتوان یک حس خوشی و سرگرمی را ایجاد کرد. طراحان وب با طراحی احساس گرا آشنا هستند یعنی ایجاد طراحیهایی که باعث تحریک کردن احساس کاربران میشوند.
طراحان تجربه کاربری نیز از طراحی احساس گرا، اما در یک مقیاس وسیعتر، استفاده میکنند. نگرانی آنها در مورد برانگیختن احساسات کاربران در سراسر مسیر تجربه آنها در استفاده از یک محصول است.
طراحان UX برای این کار نه تنها روی تایپوگرافی و رنگ دقت میکنند، بلکه همچنین به مواردی مانند روانشناسی، موشن دیزاین (motion design)، گزینش محتوا و معماری اطلاعات توجه دارند. طراحان وبی که تغییری به وجود میآورند به صورت ذاتی درک خواهند کرد طراحی احساس گرا در UX چه نقشی دارد.
چند زمینهای
طراحی وب یک شغل چند زمینهای (چند رشتهای) است که در آن نه تنها باید در مورد طراحی (تایپوگرافی، تئوری رنگ) اطلاعات داشته باشید بلکه همچنین نیاز به مهارتهایی در زمینه توسعه یک وبسایت (HTML، CSS، جاوا اسکریپت) دارید. برخی از طراحان وب همچنین در زمانی که با استفاده از جاوا اسکریپت یا CSS برای انیمیشنها و عناصر تعاملی کدنویسی میکنند درگیر طراحی تعاملی میشوند.
طراحی UX همچنین یک حوزه چند زمینهای است اما شاید از این نظر به مراتب گستردهتر باشد. طراحان تجربه کاربری باید از رشتههایی مانند روانشناسی، تحقیق کاربری، طراحی بصری و حتی کسب و کار اطلاعاتی داشته باشند تا بتوانند بهترین تجربه کاربری را برای محصولاتشان به وجود آورند.
تفاوتهای بین طراحی وب و طراحی تجربه کاربری
کاربر محور در مقابل فناوری محور
بخشی بزرگی از شغل شما به عنوان یک طراح وب صرف وقت برای همگام شدن با آخرین پیشرفتها در حوزههای HTML، CSS و سایر زبانهای برنامهنویسی است که با یک سرعت خیرهکننده تغییر میکنند و بهتر میشوند. کدام مرورگرها از چه نسخههایی از CSS پشتیبانی میکنند؟ انیمیشنهای CSS در مرورگر سافاری در سیستمعامل مک کار خواهد کرد؟ نیازی نیست به اینترنت اکسپلورر اشاره کنیم! این سوالات نمونه سوالاتی هستند که در ذهن یک طراح وب وجود دارد اما طراحی UX در مورد فناوری نگرانی ندارد.
بلکه، توجه آن روی کاربران است. فناوری تنها وسیلهای برای کاربران است تا چیزی که نیاز دارند را به دست آورند. طراحان UX تنها با تمرکز روی کاربران راهحلهایی به وجود میآورند که نیازهای آنها را رفع کند و در نهایت این دسته از کاربران مایل به هزینه کردن خواهند بود. طراحان UX به صورت گسترده تحقیقات کاربری خود را انجام میدهند تا متوجه شوند برای کاربران خود حداکثر کاری که میتوانند انجام دهند چیست، فرصتی که اکثر کاربران وب در اختیار ندارند.
UX موضوعی گستردهتر و بیشتر از وب است
طراحی تجربه کاربری مستقل از پلتفرم است. اصول و فرآیندهای آن در حوزههای بسیار وسیعی فراتر از مرورگرهای وب به کار گرفته میشوند یعنی روی اپلیکیشنهای موبایل، نرمافزارهای دسکتاپی و حتی محصولات سختافزاری و حوزههای فروشگاهی. از طرف دیگر، دامنه طراحی وب تنها محدود به مرورگرهای وب است. به عبارت دیگر طراحان تجربه کاربری میتوانند نه تنها فرصتهای شغلی در حوزههای جدیدی مانند استارتاپهای فناوری پیدا کنند بلکه همچنین در صنایع جا افتاده و بالغ مانند ماشینسازی میتوانند نقش خود را نشان دهند. تا زمانی که یک محصول وجود داشته باشد به UX نیاز است و همین قضیه به تنهایی جهانی از فرصتها در اختیار طراح آن قرار میدهد.
مزیت بزرگ تغییر شکل از طراحی وب به طراحی تجربه کاربری
مفید بودن تجربه در زمینه طراحی وب
بزرگترین مزیت تغییر شغل از طراحی وب به طراحی UX مقدار همپوشانی است که بین این دو حوزه از علم طراحی وجود دارد. با آن که درست است طراحی UX پلتفرمهایی بیشتر از مرورگر وب را در بر میگیرد اما یک بخش قابل توجه از کار طراحی UX همچنان روی محصولاتی انجام میشود که حداقل تا حدی مبتنی بر وب هستند (به عنوان مثال سایتهای رسانه اجتماعی مانند فیسبوک، توئیتر، اپلیکیشنهای وب مانند دراپباکس و خدماتی مانند گوگل را در نظر بگیرید). این همپوشانی بین طراحی وب و طراحی UX حتی بیشتر میشود اگر نوعی تحقیق کاربری انجام داده باشید یا یک وبسایت را با استفاده از دادههای کاربری در قالب یک فرآیند تکراری، دائما بهبود بخشیده باشید.
داشتن مهارت در زمینه طراحی و برنامهنویسی وبسایت همچنین به قدری شما را جلو میاندازد که نمیتوان آن را نادیده گرفت، به هرحال طراحی تجربه کاربری یک فرآیند تعاملی است که ارتباط جزو مهمی از آن به شمار میرود. توانایی استفاده از اصطلاحات طراحی در زمانی که با همکاران خود صحبت میکنید یقینا شما را به نسبت فردی که هیچ پسزمینهای در دنیای طراحی ندارید، در جایگاه بهتری قرار میدهد.
جنبههای مربوط به زیبایی شناسی
به عنوان یک طراح وب، در زمان رو آوردن به شغل طراحی تجربه کاربری، توانایی شما در ایجاد طرحهای زیبا مفید خواهد بود. ابتدا زیباییشناسی ابزاری عالی برای بهبود روابط شما با مدیران داخلی است. به عنوان یک طراح UX، شما باید دائما یافتههای خود را به مدیران داخلی (مانند مدیرعامل یا مدیر محصول) ارائه دهید و پیشنهاداتی را مطرح کنید و توانایی شما در ایجاد گزارشها و پرزنتیشنهایی که متفاوت باشد باعث خواهد شد نکات کلیدی را بیشتر درک کنند.
ثانیا، زیباییشناسی نقش مهمی در طراحی UX ایفا میکند. یکی از افسانههای متداول طراحی UX این است که کاربردپذیری عالی از زیباییشناسی جلو میزند اما این ادعا با حقیقت فاصله زیادی دارد. در حقیقت، تحقیقی که تحت عنوان Stanford Credibility Project روی بیش از ۲۵۰۰ شرکتکننده انجام شد نشان داد که تقریبا نیمی از این افراد براساس زیبایی ظاهری وبسایتها کاربردپذیری آنها را ارزیابی کردند.
این تحقیق به خوبی نشان میدهد که زیباییشناسی چطور دوش به دوش دیگر موارد مانند کاربردپذیری پیش میرود تا در زمان استفاده کاربر از یک محصول تجربه کاربری بهینهای در اختیار او بگذارد.