همانطور که هر صاحب کسب و کاری میداند، ایجاد شغل عملاً هرگز هدف کارآفرینان نیست در عوض، ایجاد شغل وسیلهای ضروری برای ایجاد سازمان، مقیاسگذاری کسب و کار و سهم رو به رشد بازار برای پوشش هزینهها است و این یک کار پرهزینه است به این معنی که باید قبل از استخدام تا زمانی که ممکن است، صبر کنید در حالی که تشکیل یک تیم مناسب – گروهی از افراد با نگرش و مهارتهای کافی – برای بقاء یک کسب و کار حائز اهمیت است همچنین یافتن یک جایگاه ویژه و کوچک در بازار نیز ضروری است. به همین دلیل است که بیشتر روشهای شروع کسب و کار بر یافتن تناسب بازار و محصول شرکت جدید تمرکز دارد.
از استارتاپها و انواع مختلف کسب و کار گرفته تا کارآفرینی منظم، روشهای کارآفرینی شناخته شده و مؤثر که هم در تئوری و هم در عملی استفاده میشوند، بر مشارکت مشتریان در مراحل اولیه توسعه محصول متمرکز هستند. اگر مدل کسب و کار را بر اساس نیاز واقعی مشتری ترسیم کنند، معمولاً مشاغل به صورت بهتری عمل میکنند. فکر کردن به کار از لحاظ ارزش یک روش مناسب برای ایجاد بهترین کسب و کار است. به عبارت دیگر، برای شناسایی و هدایت پیوسته کسب و کار خود به سمت جایگاهی که بیشترین تفاوت را در زندگی مشتریان ایجاد میکند و به مشتری ارزش میدهد، فکر کنید.
۱. ارزش، دارایی است
همانطور که کارآفرینان با تجربه میدانند، موفقیت یک کسب و کار در نهایت به این بستگی دارد که آیا محصول ارزش ارائه به مشتری را دارد یا نه و این ارزیابی براساس شرایط مشتری انجام میشود نه شما.
ارزش، به این معنا، صرفاً دارایی محسوب میشود. این واقعیت قبلاً در سال ۱۸۷۱ در کتاب مقدماتی “اصول اقتصاد” توسط کارل منگر (اقتصاددان) مطرح شد. او تئوری کاملی از اقتصاد را مبتنی بر ارزش دارایی مصرفکنندگان و چگونگی بهرهمندی کارآفرینان از تسهیل چنین ارزشی، تهیه کرد. ایدههای منگر باعث شد تا مدرسه اقتصاد اتریش تاسیس گردد، که معتقد است کارآفرینی “نیروی محرکه” کل اقتصاد است. دانستن اینکه هر کاری را که انجام میدهید و اینکه آیا کارآیی دارد، بستگی به این دارد که آیا مشتریان در آن ارزش پیدا میکنند یا خیر که این راه، روشی قدرتمند برای دیدن جنگل است نه فقط درختان. این امکان را به شما میدهد تا روی آنچه مهم است تمرکز کنید.
۲. هدف، تسهیل ارزش است
منگر میگوید:
ارزش، به طور خاص رضایت به دست آمده هنگام استفاده از یک کالا یا خدمات است.
به قول شاگردش لودویگ فون میزز:
ارزش به معنی حذف “احساس ناخوشایند ” است.
به عبارت دیگر، اینکه آیا پیشنهاد شما ارزش دارد یا خیر، مربوط به خود محصول نیست بلکه منفعتی است که آن محصول ارائه میدهد.
۳. شما از ارائه خدمات به مشتریان خود سود میبرید
حقیقت ساده اما ناخوشایند این است که اکثر کارآفرینان حداقل از نظر ارزش، نسبتا کارآفرینان بدی هستند.
این بدان معناست که اگر به کسب و کار خود به شیوهای متفاوت نگاه کنید، فرصتهای زیادی برای انجام کارهای بهتر وجود دارد. از آنجایی که به راحتی میتوان با جزئیات در طراحی و توسعه محصول دچار مشکلاتی شد، معمولا این مورد در زنجیره تأمین و مدیریت منابع انسانی ذکر نمیشود در حالی که این موارد برای کنترل بسیار مهم هستند اما آنچه که اولویت دارد این مسئله است که:
- آیا هر تغییراتی که اعمال میشود به طور مستقیم به سود مشتری خواهد بود یا خیر؟
- اگر این تغییرات سودی برای مشتری شما ندارد چرا شما خود را به زحمت انداخته و محصول را مجددا طراحی کنید؟
- اگر این کار فایدهای برای مشتریان داشته باشد، آنها مایل هستند حتی قیمت بالاتری را برای آن بپردازند؟
اولویت قرار دادن ارزش دارایی مشتری، یک موقعیت برد – برد است.
۴- مزیت رقابتی شما ارزش است
فکر کردن به ارزش یا سود مشتری در کسب و کار اینگونه است که باید به رقابت فکر کنید.
اگر محصول شما چیزی را به مشتریان ارائه میدهد که واقعا ارزشمند است، پس هیچ دلیل دیگری وجود ندارد که آنها سایر محصولات را در نظر بگیرند. در حقیقت، محصول با ارزش – از دیدگاه مشتری – عملاً خود را به فروش میرساند و هرچه ارزش پیشنهادی شما بالاتر باشد، قیمتی که مشتریان مایل به پرداخت آن هستند نیز بالاتر است. بنابراین، این یک موقعیت برد-برد است.
اگر موقعیت تجاری خود را با توجه به ارزش مشتری قرار دهید، رقابت شما تنها یک راه حل دارد و آن این است که خدمات بیشتری برای رضایت بهتر ارائه دهید- آنها باید به مشتری ابزاری برای حذف “احساس ناخوشایند” ارائه دهند.
فکر کردن به کسب و کار از نظر ارزشی که به مشتریان ارائه میدهد نه از نظر مالی، راهی قدرتمند برای انجام کارآفرینی است. این امر به شما کمک میکند تا از اشتباه خودداری کرده این امکان را فراهم میکند تا به سرعت آنچه مهم است را شناسایی کنید.
سوال اشتباه این است که:
“آیا باید افراد بیشتری را استخدام کنیم؟”
بنابراین بهتر است اینگونه سوال شود که:
“آیا استخدام افراد بیشتر ارزش واقعی را برای مشتریان ما به ارمغان میآورد؟”